ج ) آیه ی 25 سوره ی صاد اشاره به این دارد که خداوند یکتا می فرماید که او داوود ع را به خاطر این کار و حکمش بین آن دو خصم آمرزید که همانا برای داوود از نزد خداوند ، مقام بالا و منزلت نیکویی است.
برآیند این آیه ی کریمه با توجه به بخش اخیر آیه ی 24 سوره ی صاد اینکه بندگان خدا حتا مومنین چنانچه دچار خطایی هر چند سهوی شوند؛ به محض آمدن دانش و هدایت ؛ باید از خدای خود آمرزش بخواهند و به درگاهش توبه و انابه کنند و برایش سجده کنند تا خداوند هم آنان را بیامرزد. در واقع خداوند منان مجیب الدعوات و قریب مجیب است است و در قبال آمرزش خواستن بابت گناهان است که بنده اش را می آمرزد و ... والله اعلم. « وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ صأُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186 بقره)» . پس برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که اجابت دعای بندگان و رسیدن به رشد و سعادت از سوی خداوند یگانه، مشروط به خواندن او ضمن اجابت دعوتش و ایمان به وی می باشد و نه کسی جز او.
چ ) آیه ی 26 سوره ی صاد ، خطاب به حضرت داوود ع از سوی خداوند است مبنی بر اینکه این او است که وی را خلیفه ی روی زمین قرار داده، پس لازم است که بدین واسطه و مقام، بین مردم به " حق " حُکم کند و مبادا که در این راه پیروی " هوای نفس " را بنماید چرا که نتیجه اش گمراهی از راه خدا و عذاب شدید به خاطر فراموش کردن " روز حساب " است.
برآیند این آیه ی کریمه اینکه هر یک از مومینن در هر جایگاه علمی و مسئولیت و مرتبه ی اجتماعی ناشی از فضل خداوند که هست؛ وقتی گروهی از مردم، فارغ از نگرش و بینش و مذهب و قشر و نژاد و نسبت و ... اینها که به او برای حل و فصل امری مراجعه می کنند؛ باید فقط و فقط بر اساس " حق " و البته شنیدن اظهارات آنها و دیدن مستندات و ... بررسی امر؛ بین آنها حکم کند، چرا که اگر چنان حَکَمی برای صدور حُکمی بین دو یا چند نفر دارای اختلاف، بر پایه ی پیروی هوای نفس که ناشی از احساسات و عواطف یا ملاحظاتی دیگر که ریشه در دنیا دوستی دارد به پیش برود؛ پایان آن برای چنان حُکم کننده ای ، گمراهی از راه خداست که خداوند فرموده کسی هم که از راه او که " سبیل الله " باشد به گمراهی بیفتد، عاقبتش عذاب شدید است چرا که او در حُکم کردن میان مردم؛ روز حساب یا " یوم الحساب " را فراموش کرده بوده است. به عبارت دیگر کسانی که بر اساس حق میان مردم حُکم نمی کنند حتا اگر از مومنین باشند که هدایت الاهی برایشان آمده است؛ از روز حساب و کتاب غافلند که باید پاسخگوی اینگونه اعمال خود باشند و از این لحاظ باید به خدای یکتا پناه برد. البته باید افزود که حکم کردن میان مردم نیازمند عطای دانش آن از سوی خدای یکتا میباشد همانگونه که از فضل خود ، علم و حکم و فصل الخطاب را به داوود ع بخشیده بود. در واقع آن کس باید در این راه اقدام کند که بداند دانش چنین امری به او داده شده است، وگر نه تبعاتش برایش خواهد بود. و تمام اینها مبتنی بر کلام مقدس الاهی بدانخاطر است تا دانسته شود که در صورت اجرای حکم به حق در میان مردم؛ آنان نه تنها به لطف الاهی رو به سوی دین می آورند و از هدایت یافتگان و مومنین به خدا می شوند؛ بلکه مفاسد روی زمین رو به اصلاح و سامان میگذارد و هر چه بیشتر به لطف حضرتش بر مومنین و کنندگان کارهای شایسته و پرهیزگاران افزوده می شود. یعنی کسانی که رستگاری در آخرت نیز برایشان است.
ح ) خداوند یکتا در ادامه ضمن بیان اینکه او آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است را به بیهودگی نیافریده و تنها این کفار هستند که دارای چنین گمانی هستند که البته جایگاهشان آتش است؛ می افزاید که او ، مومنین و کنندگان کارهای شایسته را همچون مفسدین؛ و پرهیزگاران را همچون گناهکاران و فجار قرار نمی دهد. و این قرآن که بر حضرت محمد ص فرو فرستاده شده، نیز برای تدبر در آیاتش و متذکر شدن توسط صاحبان خرد است: « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ (27) أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ (28) کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الألْبَابِ (29 صاد)».
و این بدان معناست که مومنین، بر اساس آیات قرآن و تدبر در آنها، باید بدانند که تنها راه رستگاری در انجام کارهای شایسته ضمن پرهیزگار بودن است و نه در انجام فساد و فجور روی زمین که همانا پایانش آتش دوزخ است. یعنی باید از حُکم کردن به ناحق و بر اساس هوای نفس میان مردم و نه تنها مومنین، پرهیز نمود که همانطور که بر پایه ی کلام مقدس الاهی گذشت؛ سرانجامش دور افتادن از " سبیل الله " و اهل آتش و عذاب سخت الاهی شدن است.
نتیجه ی این گفتار ( دوم )
1 )اینکه هر چند خداوند از فضل خود به داوود ع حُکم و حکمت و فصل الخطاب و علم ؛ و او را خلیفه ی خود روی زمین قرار داده و کوهها را مسخر او کرده بود و ...؛ اما با این همه حال وی را هم مورد آزمایش قرار داده بود، و این بدان معناست که مومنین باید بدانند که خداوند در قبال آنچه که به آنان میدهد برای آزمایش آنهاست و در واقع مورد آزمایش قرار می گیرند تا معلوم شود که آیا از آن آزمایش سر بلند بیرون می آیند یا نه و آیا سپاسگزار نعمت هایش بر خودشان هستند یا نه؟ آیا بدان وسیله در پی اصلاح امور روی زمین و برداشتن توشه ای برای آخرت خود هستند یا نه ؟ و ...
2 ) اینکه مومنین باید بین " مردم " بر اساس " حق " که دانش آن را خداوند داده حُکم کنند و نه بر اساس هوای نفس و پیروی کردن از آن. چرا که این عواقب بد خود را برای عامل بدان در دنیا و آخرت دارد. و البته روشن است که منظور از حق برای مومنین، چیزی نیست جز " آیات قرآن کریم " که به حق بر حضرت محمد از جانب حضرت حق جل عظمته نازل شده است.« وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (105 اسرا) ».
3 ) اینکه همه به ویژه مومنین بدانند که فضل خداوند گسترده است، پس باید سپاسگزار او باشند و تسبیح به حمدش بگویند و هر گز سرای دیگر را فراموش نکنند و مراقب گفتارها و رفتارهای خود ضمن مراعات ایمان و انجام کارهای شایسته و البته پرهیزگاری باشند. که اینان در نزد خداوند، با فجار و مفسدین یکسان نیستند.
4 ) اینکه " مُلک "[1] و دادن آن به هر یک از بندگانش[2]، به دست خداست و چون آن را به هر کس که بخواهد همراه با حُکم و علم می دهد؛ پس او هم باید بر اساس " حق " که لازمه ی آن داده شدن دانش و فرزانگی،قدرت تمیز شناخت حق از باطل از سوی خداوند یگانه است، بین همه ی مردم " حُکم " نماید و نه با پیروی هوای نفس. چرا که این رو به گمراهی از راه خدای یکتا دارد[3].
5 ) اینکه خداوند یکتا علاوه بر حُکم کردن به " حق " بین مردم؛ به حُکم کردن به " عدل " و دادگری بین همه ی مردم نیز دستور داده است: « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الأمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا (58 نساء)» . و بدینگونه است در این زمینه اینکه پیامبر مکرم اسلام ص نیز از جانب خداوند مامورشده تا به محض مراجعه ی اهل کتاب به او، میانشان به قسط و داد حکم نماید که همانا او یعنی خداوند؛ دادگران را دوست دارد: « سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (42 مائده با توجه به آیات 41-48) » .
و دیگر اینکه قرآن کریم " حق " است و بر حضرت محمد ص به " حق " فرو فرستاده شده و بنابراین او باید میان اهل کتاب که خود دارای کتب الاهی تورات و انجیل هستند، به " حق " و بر اساس آن یعنی " قرآن کریم " حُکم کند. در واقع ایشان نه تنها همانند حضرت داوود ع که شرح آن برابر کلام مقدس الاهی گذشت؛ نباید در حُکم کردن میان مردم، پیروی "هوای نفس" خود را نماید؛ بلکه در این جا ایشان مامور به این شده که حتا نباید پیروی هوای نفس اهل کتاب را نیز بنماید. یعنی به عبارتی در صورت درخواست آنها، فقط و فقط باید بر اساس کتاب قرآن میانشان، آن هنگام که به او مراجعه می نمایند و از او می خواهند؛ حُکم نماید، که همانا این " حق " است و بنابراین مومنین باید این مهم را در زمینه ی چند و چون حکم کردن میان مردم از مومنین و غیر آن مد نظر قرار دهند که ملاک حق قرآن کریم یعنی کلام مقدس الاهی است و لذا بر پایه ی همین کتاب، به حق میان دیگران که البته دانش خود را می خواهد و نیازمند عطای آن از سوی خداوند است حکم نمایند. به هر جهت باید دانست که حکم کننده ای نیکوتر از خداوند یکتا برای گروهی که اهل یقینند نیست: « وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (48) وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (49) أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (50 مائده) ».
[1] - آنچه باید با عنایت خداوندی به این موضوع افزوده شود اینکه؛ سوره ی شصت و هفتم قرآن کریم که دارای سی آیه ی کریمه است، به این نام یعنی " مُلک " است که آیات آن در برگیرنده ی موضوعاتی همچون : مُلک به دست خداست که منزه و بر هر چیزی تواناست (آیه ی 1 ) ؛ مرگ و زندگی را قرار داد تا بیازماید که کدامیک از بنی آدم نیکوترین اعمال را دارد (آیه ی 2) ؛ یا باید شنونده ی آیات خدا در امور بود و یا اینکه در این خصوص خردورزی و تعقل را پیشه کرد تا از اهل آتش نبود (آیه ی 10 با توجه به آیات 6-11) ؛ اینکه برای برخورداری از آمرزش و پاداش بزرگ خداوندی باید از او در نهان ترسید و دانست که او به آنچه که در درون سینه هاست نیز داناست. یعنی نباید اهل تظاهر بود و از اینکه خداوند در دور از چشم همنوع نیز ناظر و گواه اعمال آدمی است غفلت نمود. (آیات 13-14) ؛ به جا آوردن شکر خداوند به خاطر دادن اعضای گوش و چشم و دل که در فراگیری دانش و ایمان آوردن تاثیر دارند. (آیه ی 23 ) ؛ پیرامون صفات حضرتش جل عظمته و وحده لا شریک له. ( آیات 2-5 و 15-22) ؛ پیرامون رستاخیز و وقوع آن که علمش نزد حضرتش می باشد( آیات 24-27) ؛ اینکه خداوند، رحمان و رحیم است و برای کفار هیچ یاوری جز او هنگام رسیدن عذاب دردناک نیست؛ همانگونه که اگر او آب را در زمین فرو برد برای مردم کسی نیست که آب گوارا پدید آورد؛ پس باید به او ایمان آورد و بر او تکیه کرد، (آیات 28-30) ؛ می باشد.
[2] - آیه ی 26 سوره ی آل عمران .
[3] - آیه ی 26 سوره ی صاد .